نوترون منفی نگر



دااام داااام دادام دامممممم دااااااااااب!کوبه های درام در گیرودار خانه ای که سراسر موزیک شده است سوم شخص مجهولی نعره میکشد : بایلاااااااااموس ،ملت بایلاااااااااموس ! زله ای به اندازه ی پایکوبی های وحشیانه ثبت میشود، ریش موکتی ای سر میرسد ، شروع به هن مینماید :))) اپیکور درخون میغلطد و زوربا وار سنتتور مینوازد.جواب بده ،!!جواب بده!امانند جلبک های سبز اسپیروژیر به قیافه استاد زل زده و دماغش را با صدای انزجار انگیزی بالا میکشد،مغزش مانند وزارت اقتصاد ایران تعطیل است و عاجز از answerگویی به سوالات، با اولین حمله ی جنون ، در پی شیرجه ای المپیکی !درون فاظلاب ،کرال سینه میرود.قااااااااااااااااار قاااااااااااااااار، کلاغک فضله ای در میان دو چشمش می نشاند. با ناخون روی تخته سیاه میکشد ،ناخن مصنوعیش میشکند.دل و روده اش را در سلول دارالمجانین بالا میاورد، از چشمانش خون میچکدچون جنزده ها سرش را به پشت سر برمی گرداند.سه قطره خون روی دیوار ، درگوشه ی اتاق ، درون چمدانی کهنه جنازه ی تکه تکه شده ،متعفن و کرم خورده ی زنی نمایان است.بی اراده میخندد ،میخندد،میخندد و میخنددددددد!خون از دهان ، گوش و بینی اش روانه است.

 

Lyrics

Two worlds collide

Rival nations

It's a primitive clash

Venting years of frustrations

Bravely we hope

Against all hope

There is so much at stake

Seems our freedom's up

Against the ropes

Does the crowd understand?

Is it East versus West

Or man against man

Can any nation stand alone


In the burning heart

Just about to burst

There's a quest for answers

An unquenchable thirst

In the darkest night

Rising like a spire

In the burning heart

The unmistakable fire


In the burning heart


In the warrious code

There's no surrender

Though his body says stop

His spirit cries, never!

Deep in our soul

A quiet ember

Know it's you against you

It's the paradox

That drives us on

It's a battle of wills

In the heat of attack

It's the passion that kills

The victory is yours alone


In the burning heart

Just about to burst

There's a quest for answers

An unquenchable thirst

In the darkest night

Rising like a spire

In the burning heart

The unmistakable fire


In the burning heart

Just about to burst

There's a quest for answers

An unquenchable thirst

In the darkest night

Rising like a spire

In the burning heart

The unmistakable fire


In the burning heart

Just about to burst

There's a quest for answers

An unquenchable thirst

In the darkest night

Rising like a spire

In the burning heart

The unmistakable fire


In the burning heart



Survivor_burning heart 

Rocky 4 soundtrack



هیچ وقت نمیشه از شر ستاره ها خلاص شد 

بعضیاشون مثل کرت کوبین ،همیشه یجایی بین نورون های لوب آهیانه مغزت کنار خاطره های خوبت ، پشت میکروفون ایستاده و می خونه:  If you wouldn't mind, I would like to breathe 


کرت کوبین خواننده اصلی گروه م نیروانا در 5اوریل 1994به علت خودکشی(مرگش مبهم بود و بضعیا میگن به قتل رسیده)به وسیله ی به شات گان رمینگتون در ۲۷ سالگی درگذشت، خبر خودکشی کسی که 《صدای نسلش》نامیده میشد  هنوز به طرفدارای نیروانا شوک میده، ولی کرت کوبین حتی بعد از مرگ هم بازنشسته نشد، در 27سالگی مرد و به کلوب27 پیوست!!!

دریافت

Dumb_Nirvana

عاشق این اهنگم ولی وقتی گوش میدم بی اراده از عصبانیت پوست لبمو میکنم :/ کلا اعصابم بهم میریزه:/

میدونی از چند ماه پیش دیگه لینکین پارک گوش ندادم (واقعا عجیبه)اخه هر دفعه اینقد عصبی میشدم که سرم درد میگرفت، حتی هنوز نتونستم هضم کنم که بنینگتون خودشو دار زده:/




دلم وحشتناک واسه یکی تنگ شده

کاش بودی رفیق:(

کاش هنوز بودی میزدیم تو سروکله هم :(

یادته همیشه سر موزیک دعوا میگرفتیم؟؟ :))

چطوری بگم بدون تو اوردوز3 مثل سکته قلبی بود:(

چطوری بگم تول  امسال داره بعد از ۱۳ سال البوم میده و دیگه یکی نیست که بگه دیوونه م کردی برو بمیر:))

من که واسه هرکی اهنگ بفرستم فحش میده ولی تو یکدونه باشی:)

وقتی برات متال میفرستادم فحش میدادی که گوشی م هنگ کرد عوضی:))))

یادته به عشقت رپ گوش میدادم تو هم متالیکا حفظ بودی؟؟؟ وگرنه متالباز رو چه به رپ؟ متالهد دشمن رپره:)

یادته میزدی پس کله م که ای خاعک برسرت شاهین نجفی گوش میدهی خائن؟؟ منم قهقه میزدم که شعر نگو ابله برو پیشرو بگوش مسخره♡_♡

هعی ،شاهین البوم دهمش رو هم منتشر کرد پیشرو اهنگ داد  تو نبودی:(((

رفیق  بیا که دلم پر میزنه واسه بی کله بازیات

ژِ شِ جان تقدیم به تو(فقط جهت راه رفتن رو اعصابت که دوباره فحش بدی بگی از نجفی متنفرم منم بگم خفه شو :))

 

دریافت



بار ها بهم ثابت شده که هرچی هم خاطرخواه خواننده های مختلف بشم و هرچی موزیک مختلف گوش بدم باز فقط با صدای داریوش آروم میشم

بازم  هر وقت پلی لیست میچینم اهنگ های داریوش توش جا خشک کرده. من متالبازم،خیلی کم پیش میاد با سبک دیگه ای حال کنم و همه تعجب میکنن که داریوش گوش میدم ، ولی داریوش یدونه باشه درودونه که هست
کسی که از  پنج سالگی با صدای این سلطان بی رقیب رشد کرده و تو خلوت چه شاد بوده چه غمگین، همیشه داریوش زمزمه کرده، بچه ای که از اولین شعرایی که حفظ کرده ترانه ی 《خون بازی》داریوش بوده(اگرچه هیچوقت این اهنگو تاحالا جلوی کسی نخوندم ولی همیشه تو ذهنم پلی میشه)
فقط خدا میدونست که امشب چقدر بهش نیاز داشتم چقدر زندگیو باخته بودم، و وقتی تلگرامو باز کردم و نوشت ترانه ی جدید داریوش ساعت ۲۱:۳۰منتشر میشه ،فقط میتونم بگم رو هوا بودم ،انگار بهم مسکن دادی دیگه هیچی ناراحتم نمیکرد:)
دیوانه ی داریوشم ، برام مثل الگو می مونه 
این چند وقت تبدیل مرده ی متحرک شده بوده بودم ، یه احمق بی اعصاب و بی انگیزه ،همش تو ذهنم به انواع خودکشی فکر میکردم و این که چقدر نخاله هستم و بعد امشب در اوج دیوانگی میبینم که خواننده ای که اسطوره منه خواننده ای که همیشه محزون و مشوش بوده اهنگ امیدوار کننده ای منتشر کرده:)))
نمیدونی چقدر انگیزه گرفتم ،نمیدونی چقدر شارژم ، نمیدونی که Aبه دنیا برگشته!!!!! و به این زودی نمی خواهد بمیرد!!!
 

2حجم: 5.04 مگابایت
سرود زندگانی_داریوش
ترانه:فریدون مشیری
تنظیم و اهنگ:صادق نوجوکی
نه جاوانه ی بی تکرار صدای ایرانه نه داریوش تو نباید بمیری ، تو باید برگردی ایران !!!باید بیای!!!!!!!!
۱۰ سال از عمرمو میدم که کنسرت سال۵۶ میدون شهیاد دوباره تکرار شه دوباره یکی از تو جمعیت داد بزنه داریوش دوست داریم ، 
مطمئنم یه روز باز خواهد گشت ، تا اخر دنیا ما با ترانه ی همیشه غایب تنها نمی مونیم!!!
چیکار کردی آقای اقبالی که که چهار نسل اسیرته؟؟؟؟؟؟؟؟

دارم دق مرگ میشم دیگه،، بیشتر از هروقت دیگه ای نیاز به یه ماشین دارم:/ وقتی میگم ماشین میخام انگار ۷ میلیارد چشم روم زوم میکنه و،همه شونم باهم داد میزنن(آر یو کیدینگ می؟)نمی دونم چرا اینقدر براشون عجیبه؟؟؟؟؟
بدتر از همه اینه که بیخیالش اصن، یه حرفایی هست که گفتنش یه جورایی گند زدن به خودته، این حرفا جاشون تو قلبته همون جا نگهشون داری تا عقده شه ، اونوقته که راحت تر تصمیم میگیری، راحت تر دل میکنی از افراد
دلم پر میزنه که پامو بزرم رو پدال گاز و تا آخر فشار بدم، یه شب،تو یه جاده فرعیه خلوت، جایی که سگ پرنمیزنه ، یه جاده ی بی سر و ته، بدون هیچ تمدن یا حتی گیاهی فقط بیابون و اسمون شب که دنیا رو قورت داده، من باشم و صدای موتور ماشین
ولی این کارا الان برام مثل خواب می مونه 
سرم درد میکنه، انگار افکارم جفت دستاشونو گذاشتن رو جمجمه م و رو به بیرون فشار میدن، کم مونده جمجمه م بترکه
هیچی نمیفهمم ، واقعا نمیفهمم ، نه درس هام نه کتابام نه حرفا و کارای دیگران، مغزم هنگ کرده!!!  اینقد خسته ام که حتی نمیدونم بیدارم یا خوابم؟
چرا این بختک از رو زندگی من کنار نمیره؟؟؟؟؟ چند سال از بهترین سال های عمرمو حروم کرده بسش نبوده؟؟؟ 
فکر کنم آرزو های من باهام زاده شدن که باهام بمیرن!
همشون نقش بر آبن ، همشون!!!!



دلم می خواد ۱۰ تا انگشتمو بزارم رو فرق سرم فشار بدم تو گوشت و از دوطرف بکشم،تا جمجمه م با پوست و گوشت و همه چیش از وسط دوتا شه،بعد مغزمو عین میمون های شپش گرفته بخارونم:))))))
ناجور قاطی کردم:)))
 مخم داره یه سری چرندیات میسازه که کلا مختلم کرده:/از بس که این سگ مصب نفهمه:/هیچی حالیش نمیشه ، فقط داره دایره ی توهماتشو کامل میکنه:/
هروقت یه فشار روانی بهم وارد میشه ، این داستانای چرت و پرت تو مغزم شکل میگیره:|||
هر سکانسم جلو میره دوباره فلش بک میزنه از اول:///////
یه سگ زخمی که دستش قطع شده و عین چی ازش خون میره، دندون های تیز و بزرگی داره که از دهنش بیرون زده، دهنش خونیهسگ روی زمین میوفته . تو تاریکیه فضا بوی خون همه جارو گرفته.رقص نور و رقص میله ی یه زنیه غرش، خرخر های نفس یه خرس که پشت سرت ایستاده ، خون روی آینه میپاشهچشماشو تا اخرین حد باز کرده و به فیل های بنفش رنگی که تو اسمون رژه میرن و سوت میزنن نگاه میکنه.مراسم ازدواج پری دریایی و رابین هود ، شان زبل عمامه به سر شده و عاقدشونه. سیندرلا فهمیده که پرنس جز او با سفید برفی هم دوست هست و بهش خیانت کرده، در شبی برفی در طویله، هاراگیری میکند خون روی زمین مثل رود در جریان است.





Dariush Live in Los Angeles

 Microsoft Theater

9 March 2019


همین الان که من اینجا نشسته ام کتاب هایم را جلو یم ردیف کرده ام و سعی ممتد بر این دارم که سرم را در ان ها محو کنم ،عده ای در کنسرت داریوش حاضرند:(((((( ان هم در سالن ماکروسافت:(

لعنتی ها من هم می خواهم بروم ماکروسافت تاتر:(من هم کنسرت میخواهم:(

چرا من در ایران گیر افتاده ام؟؟؟؟!



 این دیگر راه درو ندارد!!

امشب گروه کوئین دنیای مرا تسخیر کرده است:)اول از همه که امدم فیلم ببینم ،فیلم سوساید اسکواید که در مومنت های اخر ان که بوهمین راپسودی نسخه ی بازخوانی پینک ات د را داشت و سپس یوتیوپ که همه اش ویدئو های کنسرت های کویین را نشانم میداد، رفیق هایم را نگو که فیلم بوهمین راپسودی را بعد از قرن ها!فتح کرده بودند و مغزم را رنده کردند از بس متاثر شده بودند و تازه من را ادم حساب میکنند(از ان جایی که سلیقه ی بنده در موزیک یا راک و متال است یا داریوش کسی از هم سن و سالان مرا تاکنون در موزیک به چشم چپ هم نگاه نمیکرد تا امروزکه دونفرشان ارشاد شدند:))، الان هم چند سایت را باز کردم و همه شان!یعنی همه شان !در مورد فیلم بوهمین راپسودی پست گذاشته بودند،حتی موزیکی که در هنزفری الان پلی شده اهنگgod save the queen از س*ک*س پیستول است که مدام کلمه کویین را تکرار میکند:)فکر کنم به درجه ای از عرفان رسیده ام که فردی مرکوری خواندهwe will rock you ♡_♡

به شخصه عاشق سینه چاک این اهنگم:)البته عاشق بازخوانی نیکلبک هم هستم ،اگر چه چدکروگر و گروهش با شیطان هم معامله بکنند نمیتوانند هم سطح فردی و گروه افسانه ای یش بشوند ولی این نسخه به خاطر صدای بم تر و ریتم بالاتر بیشتر به من حال میدهد،ولی کویین یکدانه هست همچنان!



دریافت

!!!QUEEN forever


این کار نیکل بک به نظرم بهترین بازخوانی این اهنگه~_~

چند روز پیش ترک جدیدی از بند متال ایرانی Power fire منتشر شد . شاید تنها گروه ایرانی که من حاضر به سیو اهنگ هایش باشم همین بند باشد،البته Blind walnutهم بد نیست اما من کلا علاقه ای به پراگ ندارم چه راک چه متالش. 

همیشه برایم سوال بود چرا اهنگ های power fire خشن تر نمیشود؟چرا کر کم دارد؟اما این اهنگ نیشم را تا بناگوش باز کرده است☆_☆
 
  معنی و تفسیر آهنگ 
مفهوم کلی : 
داستان یک دخترک که از بچگی مشکلات داشت و خیلی زود مادر شد ، در سن جوانی در تلاش زندگیه بهتر بود که هر بار با مشکلی مواجه میشد ، این شعر از یک درد کلی است و اقدامی برای تغییر یک سری فرهنگ غلط است ؛ فرهنگ های غلطی مثل ازدواج زود هنگام و اختلاف سنی زیاد، دیده شدن زن به شکل یک کالا در تمامی جوامع از قدیم تا امروز ، رسم های اشتباه و من درآوردی ؛ فرهنگ غلط نگاه به خانومی که به هردلیلی مجرد و یا تنها زندگی میکند ، زن مقدس است و باید مورد احترام قرار بگیرد

Story Of A Doll
"داستان یک عروسک"

Verse 1 : 
از وقتی زندگی بود ، لباسی سفید و تاجی شکسته.
هزاران پشیمانی در درونش ؛ ناخواسته مادر شد.
پیرمرد و دخترک ؛ همراه کودکی با چشمانی مجذوب کننده.
بزرگ شدن در مشکلات ؛ در میان گرگ ها دندانی تیز باید داشت.
همه چیز و همه کس برای لذت.
به هر شکل ممکن.
دروغ با کلمات ؛ او میشنود.
پنهان شو زیر نقاب.
به افکارش دوباره.
محو شدن افکارش برای همیشه.

Chorus 1,2,3

همیشه الهه ای در تاریخچه دیوانگی ات میمانی.
در عمق چشمانت پاکی.
سقوط میکند در دریای روشنایی.
در این داستانی که ما درگیرشیم ، من با توام.
تو قربانی آهنگ های ما خواهی بود.

Verse 2 

خیلی تصادفی خودش را در آینه دید.
شخصی در حال ذوب شدن.
شروع کرد به کوتاه کردن مویش.
به امید حل مشکلات.
هرزگی انتخاب او نبود
تلاش کرد ؛ دوباره و دوباره و دوباره.
خشم در رگ هایش میخزد.
ترس از کی به مغز درونی اش نفوذ میکند.
جنگیدن و فریب دادن با عصبانیت.
چیزهایی میبیند که هیچکس ندیده است.
اشک های غرق شده در آرایش.
لب های درخشان برای رفتن.
دستانی ساخته شده از لذت.
زین پس او سختی هارا حس میکند.

Bridge & Verse 
برده داری ، جهالت در تمام شهر.
در قرن 21 این بحث ها چرا.
قدرت پاکسازی تمیز میکند اشتباهات گذشته را.
سرانجام تقویت کنید چهره های مصنوعیتان را.


دریافت


#powerfire #iran
عنوان  : Story of a Doll
خواننده و گیتاریست : مهرداد کریمی
درامز و تنظیم : امیرحسین رضاقلی 
شعر : Power Fire
آهنگسازی : Power Fire
ضبط : استودیو "نهان"
صدابردار : آقای مجید مَلوندی
میکس و مسترینگ : امیرحسین رضاقلی






دوباره رگ دیوانگی ام باد کرده:/دارم دانه دانه از تعداد کسانی که فالو کرده بودم کم میکنم،دوباره تلگرام را به دیار باقی روانه کرده ام شبکه های اجتماعی دیگرم هم ول معطل اند(هر اشنایی اینجا هست واقف الامر شود ، دوباره تکرار میکنم بنده از سلام خداحافظی و هرگونه تشکر و تشویق به اندازه ی ویس فرستادن بیزارم !!واقعا متنفرم!!)کتاب هایم را دور تادور اتاق پخش کرده ام ،و دقیقا همین امر که کتابهایم پخش و پلا اند روی مخم ماراتن میرود ولی هیچکس حتی خودم حق دست زدن بهشان را ندارد باید در دسترس باشند:)))اِشکالاتم با تخت خواب افتضاح شده است،شاید به خاطر این است که باز دیشب از رویش سقوط کرده ام،ان هم زمانی که در خواب که نه در خواب و بیدار، هنگامی داشتم به خزعبل ،لوس و احمقانه بودن فیلم City of angels(نظر شخصی ام است)فکر میکردم با یک غلت یکهو. قشنگ یه لحظه احساس فالینگ انجل بودن کردم:))))دیگران هم که یک از یک بدترند!حتی ارتباطات مجازی هم حالم را بد میکند،الان ۳_۴ماه است دارم مدام اعتراف میکنم که D صداقت بوده و دقیقا درست گفته بود که از یک جایی به بعد دیگران حوصله سر برند!فقط زُروان را اگر میشناسید مرا به او معرفی کنید یک ذره هم حوصله ی عید دیدینی را ندارم شاید با زیر میزی بشود عید را برایم عقب بیندازد ،حتی حاضرم به عید دیدنی عزرائیل بروم اما خانه ی اقوام نه!!!!!اصلا انصافانه نیست:/



Racing faster, escape disaster
Partners in crime will leave their mark
We make our own way
Not thoughts of yesterday
Black hearts of chrome and battle scars
(Chrome and battle scars)

The legacy
Born from a dream
On leather wings
Rose from the streets
With our hand on destiny

We came from nothing
But promised one thing
We'll change the world with these guitars
So listen closely
And don't stop working
No one can tell you who you are
(Tell you who you are)

The legacy
Born from a dream
On leather wings
Rose from the streets
With our hand on destiny

The legacy
Born from a dream
On leather wings
Rose from the streets
With our hand on destiny

Go!
Run, (Run!) never look back
Run, (Run!) never look back
Run, run, run
Never look back

The legacy
Born from a dream
On leather wings
Rose from the streets
With our hand on destiny
The legacy
Born from a dream
On leather wings
Rose from the streets
With our hand on destiny




Black veil brides_Legacy


دریافت
حجم: 10.7 مگابایت







:MODERN MISERY



Seven billion hungry ghosts
Just a parasite killing its host
The emperor wears no clothes, I see those brittle bones
But we're buried by modern misery
Modern misery

There's not enough water in the world
To wash the blood from our hands
We used to run with the wolves


We planted a seed, its roots will suffocate the soul
It grows without light and feeds from our bones
Hell must be empty, all the devils are here
Singing us the Lord's Prayer; finally, something that we all share

I won't go to the grave with the song still in me

What are we hiding in the rain?
This is a prison for lost souls
Another life circles the drain
We used to run with the wolves
Now we can't see the forest
'Cause there's no light in the black hole
Don't try and tell me we are blessed
We used to run with the wolves

Are these our new messiahs?
'Cause the saviour has a gun to my head
Don't be fooled by Maya, the kings are all thieves
And the serpents will bite as they please
How has it come to this?

I won't go to the grave with the song still in me
And I won't live like a slave begging from my knees

What are we hiding in the rain?
This is a prison for lost souls
Another life circles the drain
We used to run with the wolves
Now we can't see the forest
'Cause there's no light in the black hole
Don't try and tell me we are blessed
We used to run with the wolves

Seven billion hungry ghosts
Just a parasite killing its host
The emperor wears no clothes, I see those brittle bones
But we're buried by modern misery
Modern misery
I won't live like a slave, I won't beg from my knees
I will not go to the grave with the song still in me

We used to run with the wolves
We used to run with the wolves
We used to run with the wolves
We used to run with the wolves


Name:modern misery
Band : architects
(Album : holyhell (2018
Genre : metalcore

دریافت
حجم: 10.1 مگابایت


حدود یک ساعت قبل اهنگ و موزیک ویدئو جدیدی از رمشتاین منتشر شد♡_♡

تاریخ انتشار البوم هم ۲۷ اردیبهشت اعلام شده*_*

انقدر ذوق مرگم که اوردوز نکنم خیلی هنر کرده ام:)) انقدر از پا گرفتن دوباره این گروه نامید بودم که اگر دوسال پیش کسی به من میگفت برای ۲۰۱۹ البوم میدهد برایش شکلک در میاوردم :/ :))))امسال سال خفنی از لحاظ متال و راک است ، تول بعد از ۱۳ سال،رمشتاین بعد از ۹ سال، فایو فینگر دث پنچ و. آخ قلبم♡_♡

چه کسی هست که با من مختصر اشنایی داشته باشد و نداند من عاشق رمشتاینم؟!!:)))

فکر کنم بعد از۹ سال حق طرفدار های رمشتاین باشد که ماکسیموم توانایی ابهت این گروه رو ببینند☆_☆و به اصطلاح معروف ،حال اساسی بکنند♡_♡

تا این جای کار که خیلی سورپرایز بزرگی بود ؛کاملا  متفاوت با کار های قبلی رمشتاین ،سبک متفاوتش خیلی شوک بزرگی بود؛)فقط منتظرم چند ماه دیگر ترجمه هایش را بخوانم (میگویم چند ماه چون ترجمه کارهای رمشتاین با توجه به اشعار استعاری و عامیانه بودشان خیلی سخت است ،المانی بودم هم که نور علی نور :) )منتظرم مثل سگگگگ :))

اکو رو صدای خداگونه لیندمان خیلی چسبید:)امیدوارم اهنگ های دیگر این البوم تندتر وخشن تر باشد


دریافت


Artist   : Rammstein

Title     : Deutchland

Year : 2019

Genre  : Neue Deutsche Härte _Nu metal_

metal

Origin : Germany


به خون دماغ ها و سردردهای همیشگی ام عادت کرده ام:)


D میگوید عادت کردن به عادت کردن بدترین عادت است:/واقعیتش از کسی که ان کتاب های فلسفیی که از  الپرازولام برای خوابیدن قویترند را درحالی که اب از لب و لوچه اش اویزان است خوانده باشد انتظار جمله بندی دیگری ندارم؛)))


همان طور راکد و بی مصرف باقی مانده ام:)))یک عدد نخاله ی اجتماعی؛))حالم از خودم بهم میخورد


میخواهم دوباره با خیلی ها از جمله کسانیی مثل


MH , N , یهNدیگه:) , Tو.گپ بزنم:) ،درس بخوانم،کتاب بخوانم ،اما عین  تنبل های سه انگشتی فقط تخت خواب را بغل کرده ام یا عین کپک به موبایل چسبیده ام و دهان فیلم و سریال را اسفالت می نمایم، به قول رفیقم حاجی حوصله اش نیست:/


 فی الواقع ساعتی است که رمق نفس کشیدن هم ندارم!


اصولا بنده به خاطر پارادوکس های ارزشی و علایق ضد و نقیضم جز عده ای که از ان لوس ننر های صورتی اند دیگر کسی را نمیشناسم که با او گرم بگیرم و نگوید چقدر ما به هم شبیهیم:)اما من شبیه هیچ کدام نیستم:/فقط دایره ی سلایقم یا عقایدم گسترده و پر از ایهام است:) با این وجود نمیتوانم بگویم باMHمشابهت نبودم:)هرجایی میخواستم بگویم نه،برگ جدیدی رو میکرد که دهانم میدوخت:)دلم برایش تنگ شده :)زندگی سابقم را میخواهم ولی نمیشود!!Dحق دارد بگوید مردم حوصله سر بر میشوند !(برای هزارمین بار است که این جمله را تکرار میکنم) میترسم که برگردم و خاطرات خوبم خراب شود اخر من هم حوصله سر بر شده ام:/


برای همین میخواهم دیگر ارتباطی با کسی نداشته باشم ،نمیخواهم روی مغز همدیگر دوسرعت برویم،اما باز هم دوست دارم به روز های خوش گذشته باز گردیم:)))حتی در این موضوع هم من متناقضم و تکلیفم با خودم روشن نیست:)))))))))))


خودم هم میدانم عوضی ام:/ولی واقعا هیچ کدام از عقایدم اکنون برایم ارزشی ندارد همشان به گونه خاصی برایم مسخره شده اند:/خودم هم مسخره ام:/ و دنیا. همه چیز


کسی که همیشه به صورت مصمم و مستمر کسانی که هیچ فایده ای ندارد و زباله زیستی اند را در افکارش تحقیر کرده و بهشان پوز خند زده است(از فاشیست بودم خجالت میکشیدم :/ولی نمی توانم یا بهتر بگویم نمیخواهم تغییرش دهم ،اگر قرار باشد کسی سودمند نباشد چرا باید وجود داشته باشد؟) ،حالا خودش یک زباله به تمام معناست!!!واقعا جالب است:))نه این که الان اعتراف کنم که اشتباه کرده بودم نه!!!الان با تایر پنچر زده ام به جاده خاکی :///هرچه زود تر باید خودم را جمع و جور کنم:/واقعا چه چیزی باعث شده است وقتی که دیگران خودشان را با درس خواندن خفه میکنند من به هدشات های برزیلی بخندم (موقع کشتن رفتار خنده داری دارند؛بی رحمی و پوچی در نگاهشان موج میزند)و در یوتیوب ویدئو پخت قورباغه ی شکم پر ببینم؟؟؟؟!

فکر کنم از به هم ریختگی و بی مفهومی متن مشخص باشد چقدر قاط زده ام:))))

لعنت به من.


واقعا رقت انگیز است که ما مردم این چنین احمق هایی را برای اداره کشور انتخاب کرده ایم که هیچ حمایتشان میکنیم :/مملکت را اب برده است حکومت را خواب!:/
افسوس که هرکس به اندازه لیاقتش از دنیا سهم دارد!شاید سهم ماهایی که مانند گوسفند سرمان را پایین می اندازیم و در کنارچشمه ایم و تشنه ایم و مثل سگ دست کسانی که آزادمان را به امنیت تصنعی و خوشی هایمان را به قبرستان تنزل داده اند می لیسیم لیاقتمان بیشتر از این نیست که به عنوان امن ترین کشور خاورمیانه کمی امنیت جانی نداشته باشیم و در برابر طبیعی ترین  و قابل پیشبینی ترین حوادث له شویم،غرق شویم، زنده زنده بسوزیم و تبدیل به کباب چنجه شویم ، رو به نابودی.دندان قروچه ام از این است که خود حادثه خوار مان نمیکند بدبختی های بعد از خرابی و ویرانی اموال است که صدای ناخن روی تخته سیاه میدهد ،هنوز خرابی های جنگ در خوزستان به ما دهن کجی میکند .خنده داره است
حتی فکر کنم بهار هم دلش به دیدار ما رضایت ندارد:/وگرنه چرا این قدر گریه میکند؟؟؟ ؛( میگویند سالی که نت از بهارش پیداست:(جالب است امسال بهارمان با بدبختی رل زده است:)) ،  کی میشود که باز ما از خواب خرگوشی مان بیدار شویم؟؟؟!بیدار شویم و جای اطاعت بجنگیم؟؟؟
این همه ذلت و خواری برایمان کافی نیست؟؟؟
نیمی از ایران غرق در اشک نوروز شده است اقای معینی کرمانشاهی:))



دریافت
حجم: 15.6 مگابایت


 همصدایی هنرمندان شرکت کننده در  جشنواره صدای  غربت با داریوش اقبالی
نام :اشک نوروز
خوانندگان : سارای ، حامد ، امید
شعر: رحیم معینی کرمانشاهی
*جشنواره صدای غربت برنامه ایی است برای دیده و شنیده شدن هنر هنرمندان غربت



دیگر دارم زنجیر پاره میکنم:///
شیطان که هیچ وجدان و کل سیستم عصبی ام فریاد میکشد :برو ردش را بگیر پیدایش کن با پنجه بوکس بزن فک و دماغش را به هم پیوند بده بعد هم با چاقو روی قفسه سینه اش یادگاری بنویس://///
آخر این چه وضعش است؟؟؟؟:/
چند روزی هست که کتابی را از کتاب خانه عمومی گرفته ام ،حالا ما جرا این است که چند صفحه از کتاب کنده شده(کتاب جدید و نویی است و عمدا برگه هایش را کنده اند)://///بار اول که متوجه شدم ، دقیقا در نقطه حساس داستان برگه های فاصله بین ۱۲۴تا۱۳۳ مفقود الاثر بود ،گفتم بیخیال .و حالا میبینم که برگه های بین ۱۸۴ تا ۱۹۳هم برگه نیست:///////ان کاغذ های کوچکی که بعد از پاره کردن کاغذ در کناره کتاب  باقی مانده خونم را به جوش می اورد:/
اخر حیوان !این چه کاری است ؟؟؟ چه کار رقت انگیز و حال به هم زنی واقعا!!:|||| 
حالا من چجوری کتاب را بفهمم؟://خاک بر سر مسولین هالو و بی عرضه ی کتابخانه ،ان مردک و ان دو زن که دقیقا مثل خوک هستند از بس احمق و نفرت انگیزند:////ان دو نفر دیگر هم که اصلا حواسشان نیست:////
فقط امیدوارم بقیه کتاب سالم باشد :///


درد شدیدی در ساق پاهاش میپیچد،،راه طولانیی را بی وقفه دویده است ،نفس نفس ن دستش را به نیمکت پارک میگیرد ،روی نیمکت ولو شده است ،کفشش را با حرص به کناری پرت می کند ،داخل کفش از خون خیس شده است ،پاهایش زخمی و خون آلود است ،می ایستد ،بدون کفش بدون چشم،چشم هایش رفته اند! گودی چشم در صورتش از تاریکی پر شده است و رگه های خون سرخاب گونه هایش شده ،ارام ارام قدم بر میدارد ،ارام،ارام،ارام .می رود تا انتهای دنیا!



پووووووف
بالاخره تمام شد،بالاخره میتوانم سراغ بقیه بروم:)ان کتاب عوضی ۱۷۰۰صفحه ای مزخرف را میگویم ،همانی که بیشتر شبیه فاکینگ سریال های ترکی بود:/باورم نمی شود خواندمش؟:/از اول هم میدانستم که من حالم از هرچی عاشقانه و رمانتیک است بهم میخورد ولی گول ان ژانر نویسی《اکشن_اجتماعی_عاشقانه 》اش را خوردم :/متاسفانه من بیماری احمقانه ای دارم که اگر سریال یا کتابی را شروع کنم و تا اخر جاده را اسفالت نکنم نمیتوانم بیخیال شوم ،اگر نصفه و نیمه رهایش کنم احساس بدی پیدا میکنم و تا کار را تمام نکرده ام چیز دیگری را نمیتوانم شروع کنم.
حالا همه این هارا میشود بیخیال شد ،ولی نمیتوانم خودم را ببخشم که همچنین اشغالی را شروع کردم و اینقدر به خودم احساسات مشمئز کننده منتقل کرده ام:/
آخر ، این داستان علاوه بر خالی بندی بودن های خنده دار ، بخش زیادی عاشقانه و احساسات لوس و خزعبل داشت و بدتر از همه چیزی که اساسی حالم را گرفته این است که پایان خوش بود:////من از پایان خوش متنفرم!!!!!:/
همیشه در رمان های اینترنتی کلی سایت هارا شخم میزدم تا یکی در خور خودم پیدا کنم اما این بار من گول ان پیشنهادی بودن کتاب را خوردم:(
اصلا بگو اسکلیست احمق تورا چه به رمان عاشقانه؟مثل همیشه که میخواستی رمان اینترنتی بگیری یکی از همان ژانر ترسناک یا اجتماعی هایی که همیشه انتخاب میکردی  را میگرفتی و میرفتی پی کارت ، هم میخندیدی هم سرگرم میشدی ! الان عذاب وجدان خفه ات نمی کرد که چرا وقتت را به قهقرا فرستاده ای:/
اما هرچی بود تمام شد دیگر:/من غلط بکنم دیگر از این تنوع های مسخره انجام بدهم به قول مینارد جیمز کینن:
Ten thousand days in the fire is long enough
(((((:You're going home


امشب فوتبال است و دوباره ان ضربان قلب های بالا رفته و مغز های داغ شده از استرس :))))

نقش من در این میان مانند ان خر مفلوکی ست که تا زانو در گل گیر کرده است:))))

مثل ماست، وامانده ام که کدامش بالاخره؟؟:))))

یوونتوس _آژاکس 

یا

منچستر یونایتد_بارسا؟؟؟

بخش احمقانه اش اینجا است که وقتی سر هر دوبازی شرط بسته باشی چشمانت میلغزد و دلت بی قرار است برای نتیجه بازیی که نمیتوانی دنبالش کنی؛))))مصداق بارز یه دلم میگه برم برم یه دلم میگه نرم نرم و این حرفاهای حاشیه ای؛)))))

ولی اخرش مجبورم دیگر .منچستر را نمیفروشم !حتی اگر یوونتوس عزیزم مقابلش باشد ،حتی اگر ستاره هایش رو به سقوط باشد و شیاطینش به جهنم افول افتاده باشند.

شاید اگر بوفون و دل پیرو هنوز هم در یوونتوس بودند منچستر که هیچ ،ارسنال را هم خط میزدم و دیگر هیچاما من چه کنم با بوفونی که دیگر در زمین نیست ؟؟مثل روانی ها بنشینم پای بازی های یووه و مثل قاتل ها به رونالدو چشم بدوزم؟؟؟خیلی سخت است:/در هر صورت که مطمئنم بانوی پیر جنگجوی تروایی را فریب میدهد و او را به خودکشی میکشاند چرا فتنه ی شیطان را در مقابل کاتالانی ها نبینم؟؟خب بس است دیگر از سر شب دارم به خودم دلداری میدهم:///چشمم به دستان دخیا ،ماهیچه های پوگبا و افکار رونالدو دوخته است:)))



:Endless war



[Chorus]

You're fighting an endless war

Hunting a miracle

And when you’re reaching for the stars

They just cut you down 


[Verse 1]

Looking through the glass

Cannot recognize the ghost that you are seeing

Every step you take on the burning sand

Slowly sinking deeper

All the memories remain all the pain from your broken home

And the walls 'round your heart grew so strong

You can't let go


[Pre-Chorus]

You keep crawling on

Don’t wanna let it go

So you keep holding on

To feel whole


[Chorus]

'Cause you're fighting an endless war

Hunting a miracle

And when you reach out for stars

They just cut you down

'Cause you're fighting an endless war

Hunting a miracle

Is it worth dying for?

Or are you blinded by, blinded it all?


[Verse 2]

Here they come again

Hear them whispering when your heart is bleeding

Like a symphony playing on repeat

Unravelling your feelings

All the memories remain all the strain, you feel broken up

And the weight that you feel pulls you down

You can't let go


[Pre-Chorus]

You keep crawling on

Don't wanna let it go

You keep holding on

To feel whole


[Chorus]

'Cause you’re fighting an endless war

Hunting a miracle

And when you reach out for stars

They just cut you down

’Cause you're fighting an endless war

Hunting a miracle

Is it worth dying for

Or are you blinded by, blinded it all?


[Outro]

It’s an endless war

But then they cut you down

They cut you down once more

Don't let them cut you down

Cut you down once more



دریافت

Endless war_within temptation




با هر هجوم افکار فلسفی و گاها کفر امیز به مغزم ،باهر نبضی که از بالا بودن فشار خونم در گیجگاهم حس میکنم و با هر گرمایی که خون در ان دقایق به وجودم سرازیر میشود ، پرت میشوم به چند سال قبل، به روزی که حرصی و بیتاب به دنبال معنای یک کلمه فرهنگ لغت را زیر و رو میکردم و ناگاه مردمک چشمانم روی یک کلمه ثابت شد و بهت وجودم را گرفت ،کلمه ی ابلیس بود! 《ابلیس:نامید شده از لطف خدا》نیشخندی که از بهت و ناباوری روی لبانم نشست باز هم روی لبم می اید! 
نمی توانم خدا را دوست داشته باشم!نمی توانم بپذیرم فقط یک آلت دست و عروسکم!!دیگر چگونه میتوان گفت خدا کیست؟کسی که اگر اختیار مردن به اشرف مخلوقاتش نداده اختیار به دنیا امدن چطور؟؟  چگونه ها و چرا ها مرا زنده زنده میخورد!!!!
از خدا نامیدم ،حاضر نیستم سگ کسی باشم و برای بخشش طلب عفو کنم ،چرا باید گدایی کنم؟دعا هم گدایی است!چرا وقتی کسی که مرا افریده به من نیاز ندارد زندگی کنم؟ 
من نامیدم !ابلیس منم؟نمیخواهم ابلیس باشم !!!و نمیخواهم قدیس باشم!!!چرا من نمیتوانم انتخاب کنم؟چرا من هیچ نیستم؟هیچ هستم ولی نیستم!!!

نمیدانم چگونه باید طرفدار هفت آتشه و بیگ فن 《انقراض بشر》 بود و از کسایی که تورا به این دنیا آورده اند راضی و خشنود بود؟؟؟!برای باز ده هزارم دارم به این نقطه از عرفان میرسم که قول یکی از دوستان سراسر از تناقضم!
نمی دانم چگونه هم از کسی متنفرم هم مسئول محافظت از او، می گویند مسئولیت از علاقه می آید و باید بگویم دوستشان هم دارم:///؟؟!!
دیگر عادت کرده ام که نورون های مغزم باهم دعوا بگیرند و تا میتوانند فسفر های بدن من بیچاره را به فنا دهند:/ 
پیغمبر درون مغزم با صورت مغموم و مصممش ،محکم میگوید:هیچ چیز مهم تر از خانواده نیست و لوسیفر در گوشه ای دیگر بعد از قهقهه ای سرخوشانه با پوزخندی عیان ابرویی بالا انداخته میگوید:نتیجه عشق به خانواده مطرود شدن از خودت و دیگرانه من را ببین خانواده ام تفم کردند بیرون !همش مزخرفه!!!،و باز هم خنده های بلندش را از سر میگیرد
چقدر تصمیم گیری سخت است:///تا به هر طرف متمایل میشوم صداهای مغزم تبدیل به نعره میشود 
همیشه که نمیتوانم همین سیب زمینی بی احساس بمانم:/
واقعا چرا باید بچه ای را به وجود اورد؟دلیل منطقی ای نمی یابم !!شاید مقام اعلایش تداوم نسل باشد ،خب برای چه ؟هدف از امدن ما رسیدن به خدا و بهشت است؟برای خدایی که چرا مارا افرید؟چون او مهربان بوده و به ما هدیه زندگی داده؟که به او برسیم؟من که در امدنم اختیاری نداشتم!چرا باید به او برسم؟چون او خواسته؟او مرا بازیچه دست خودش کرده که برای سرگرمی خودش مارا هدایت میکند،مهربانی میکند میبخشد و وااای مجازاتمان میکند:)))
خب بگزار فکر کنیم من خدا هستم ،همه چیز را میدانم و هرکاری میتوانم بکنم،معلوم است خسته میشوم ،پس تصمیم میگیرم موجودی خلق کنم و چند گزینه و اینده احتمالی و راه و چاه برایش در نظر بگیرم ،بعد هم بنشیم و تماشایش کنم امتحانش کنم و زجرش بدهم، شادمانش کنم و کیف کنم ،خودم را سرگرم کنم:))اگر اطاعت کرد پاداش بدهم و اگر ان موجود بی اختیار سرکشی کرد ان را درون فاضلاب جهنم پرتش می کنم:)))به او حق میدهم !به خدا حق میدهم که سرگرمی داشته باشد!!!ولی نمی توانم بگویم مهربان است!!!!او مارا  در حالی که همان جور که خودش میگوید که برایش مهم نیستیم و راه ما برایش فرقی ندارد و از ما بی نیاز است ،برای سرگرمی خودش!خلق کرده!!به خودخواه می ماند تا مهربان!!!
حتی بار ها به این فکر کرده ام که شاید تداوم نسل (آدم)تاوان گناهش باشد!!!!وگرنه شلاق زمین برای کسی که دوباره بعد از مرگ به بهشت و درمانگاه میرود مثل قلقلک میماند :/(با توجه به این که بعد از کام گرفتن از میوه ممنوعه اندام های ادم و حوا نمایان شد و برای اولین بار هم دیگر را دیدند ،شاید بتوان گفت که تا قبل از امدن به زمین نداشتند)شاید این باور مسیحیت در باره ی گناه نخست درست باشد؟درست و غلط ها من را دیوانه میکنند !!!!!!!!!!!

فکر کنم دیگر زمان ان رسیده که از برزخ لوکس و اکازیونم بیرون بیایم و به همان موعضلات احمقانه معمولی برگردم، باید وقتی ان ذهن به فاک رفته ام متعصبانه با مشت بر روی میز دادگاه میکوبد و میگوید :《اعتراض دارم جناب قاضی!:/نرمال بودن چندش آور است!》انقدر قوی باشم که برایش چشم خمار کنم و با نیشخند بگویم :《وارد نیست!》میدانم که باز هم مثل این چند ساله این سوالات و چرا ها ، این حالات برزخی و این رقت انگیزی بشر باز هم دیوانه ام میکنند ،دیوانه!ولی باید مدتی غلاف کنم:/باید تمرکز کنم،اگر تمرکز نباشد هیچ وقت نمیتوانم هیچ کاری را شروع کنم؛چون نمیتوانم تصمیم گیری کنم !!و دیگر هر چیزی را که احساس شیرین نابودی و رقت انسان یا همان افکار برزخی را به من تزریق میکند حذف میکنم،همه را تک تکحتی تم و نام وب راهم تغییر داده ام(از نام وب متنفر بودم و در عین حال عاشقش بودم چون تمسخری بود بر همه چیز،پارلمانِ آنارشیست؟ :))بی معنی ترین ترکیب کلمه ی ممکن برای هر عقیده ممکنه) حداقل این زندگی نرمال مآب لذت جالبی را برایم همراه خواهد داشت :))ان هم ازار است!شیطان درون من به شدت از خودآزاری لذت میبرد حتی گاهی نمیتوانم کنترلش کنم؛در واقع علت اصلی بیشتر خیالپردازی های خشن و اسلشر من این است که با این کار خوی وحشی درونم میشود ، پرورش میابد و دیگر نیازی به تخلیه خشم روی دیگران ندارم شاید اگر بخواهم تمام خشمم را سر بقیه خالی کنم طی دوهفته تبدیل به قاتل سریالی شوم (یادم میاید یک بار که خیلی سعی کرده بودم جلوی زبانم را بگیرم که حرف خشن نزنم یا به این جور چیز ها فکر نکنم موقع دعوا طرف مقابل را سلاخی شده میدیدم:/جوری که همش دندان قروچه میرفتم که بلند نشوم طرف را کاملا تکه تکه کنم:///)ولی هروقت این خیال پردازی ها را میکنم از افکارم عذاب وجدان میگیرم و احساس گناه میکنم حتی احساس میکنم که از هر دفعه بی رحم تر میشم و احساسات مهربانانه ام بیشتر سرکوب میشود ولی این احساس خود آزاری را دوست دارم ،حتی مدتی بود که اگر از چیزی خوشم می امد انی که ازش متنفر بودم را میخریدم ،میخوردم،یا مست خواب بیدار میشدم و نمیخواستم بخوابم:///میل به نابودی مطلق دارم ولی زندگی میکنم:///یا حتی الان،من از نوشتن در مورد حالات خودم و به خصوص اعتراف به گفته های بالا که برای اولین بار است بیان میشوند متنفرم ولی مینویسم و خودم را زجر میدهم:) شاید بتوانم خودکشی کنم و بگویم از بین دو جهنم من جهنم دیگری را میخواهم و زندگی پوچت مال خودت خدای به اصطلاح مهربان، من نمیخواهم! ولی هیچ وقت نمیتوانم خودم را راضی کنم که در چشم خودم ضعیف باشم!من که نا خواسته باز هم به برزخم برمیگردم ،ولی حالا باید به خودم سلف کنترلم را اثبات کنم،!

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها