دااام داااام دادام دامممممم دااااااااااب!کوبه های درام در گیرودار خانه ای که سراسر موزیک شده است سوم شخص مجهولی نعره میکشد : بایلاااااااااموس ،ملت بایلاااااااااموس ! زله ای به اندازه ی پایکوبی های وحشیانه ثبت میشود، ریش موکتی ای سر میرسد ، شروع به هن مینماید :))) اپیکور درخون میغلطد و زوربا وار سنتتور مینوازد.جواب بده ،!!جواب بده!امانند جلبک های سبز اسپیروژیر به قیافه استاد زل زده و دماغش را با صدای انزجار انگیزی بالا میکشد،مغزش مانند وزارت اقتصاد ایران تعطیل است و عاجز از answerگویی به سوالات، با اولین حمله ی جنون ، در پی شیرجه ای المپیکی !درون فاظلاب ،کرال سینه میرود.قااااااااااااااااار قاااااااااااااااار، کلاغک فضله ای در میان دو چشمش می نشاند. با ناخون روی تخته سیاه میکشد ،ناخن مصنوعیش میشکند.دل و روده اش را در سلول دارالمجانین بالا میاورد، از چشمانش خون میچکدچون جنزده ها سرش را به پشت سر برمی گرداند.سه قطره خون روی دیوار ، درگوشه ی اتاق ، درون چمدانی کهنه جنازه ی تکه تکه شده ،متعفن و کرم خورده ی زنی نمایان است.بی اراده میخندد ،میخندد،میخندد و میخنددددددد!خون از دهان ، گوش و بینی اش روانه است.

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها